بهشت می تواند
کسی باشد که دوستش داری،
کسی که دوستش داری
می تواند
بهشت باشد
و مهم نیست
اگر
غروب ها
به جای نهر های شیر و عسل
با قرصی نان تازه به خانه بیاید
I love only you
بهشت می تواند
کسی باشد که دوستش داری،
کسی که دوستش داری
می تواند
بهشت باشد
و مهم نیست
اگر
غروب ها
به جای نهر های شیر و عسل
با قرصی نان تازه به خانه بیاید
ترسم که تو هم یار وفادار نباشی
عاشق کش و معشوق نگه دار نباشی
من از غم تو هر روز دوصد بار بمیرم
تو از دل من هیچ خبردار نباشی
من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم
میگن عاشق ها عشق شان را زیبا میبینن ،
این دفعه که دیدمت زیباتر شده بودی
نمیدانم هر دفعه تو زیباتر میشی یا من عاشقتر !؟؟
حال ِ من را گرفتی . . .
به او حال دادی . . .
او هم حال ِ تو را گرفت . . . ،
می بینی . . .
قانون ِ بقای ِ حال به همین سادگيست . . .
قصیدن گیسوی تو در باد قشنگ است
گیسوی تو هم بسته هم آزاد قشنگ است
پیراهن گلدار تو از جنس بهار است
آن غنچه كه از دامنت افتاد قشنگ است
ببار باران
که دلتنگم....مثال مرده بی رنگم
ببار باران
کمی آرام....که پاییز هم صدایم شد
که دلتنگی و تنهایی رفیق با وفایم شد
ببار باران
بزن بر شیشه قلبم....بکوب این شیشه را بشکن
که درد کمتری دارد اگر با دست تو باشد
ببار باران
که تا اوج نخفتن ها مدام باریدم از یادش
ببار باران
درخت و برگ خوابیدن
اقاقی....یاس وحشی....کوچه ها روزهاست خشکیدن
ببار باران
جماعت عشق را کشتن
کلاغا بوته ی سبز وفا را بی صدا خوردن
ولی باران ، تو با من بی وفایی
توهم تا خانه ی همسایه می باری
و تا من
میشوی یک ابر تو خالی
بٌــــعُضٌی وُقٌتٌــــا وُاقٌـــــــــــــــــــــــعُﺂ نُمُیـכوُنُی
چٌـــــــــرٌُا ـכارٌُی گٌرٌُیهُ مُیکُنُـــــــی . . .
نُمُــــــــیـכوُنُی چٌرٌُا ـכلٌـتٌ گٌـــرٌُفٌتٌهُ . . .
نُمُیـכوُنُــــــی چٌــــــیکُارٌُ کُنُی . . .
ازٌ هُمُــــــهُ بٌـכتٌ مُیاـכ . . .
ـכوُسٌ ـכارٌُی ـכاـכ بٌزٌنُــــــی . . .
کُمُکُ بٌخٌــــــــوُای . . .
تٌوُ اوُنُ لٌـــحٌظٌاتٌ فٌقٌطٌ مُیتٌوُنُی بٌگٌی . . .
خٌـכایـــــا خٌوُـכتٌ ـכرٌُسٌتٌـشُ کُنُ . .
خستـــــــه و کوفتــــــه میــــــاد خــــــونه ....
آروم کلیـــــدو تـــــو در میچـــــرخونه .....
و تــــــو مثـــــ هـــــر شب انــــــتظارشو میــــکشی ...
میبینـــــی بــــی حوصله بهت سلام میکـــــنه ....
تنـــــها حـــــرفی کــــــه میـــزنه:"مـــــن یـــه دوش میــــگیرم میــــخوابم"
خــــــونه تـــــو سکوت مطلق فـــــرو میــــره!!!!
حتــــی صــــدای تیــــک تاک ساعتـــــم دیــــگه شنیده نمیشه!!!!
بـــی هیچ حــــرفی ....
ناراحت میشــــی...
عصبــــانی ای...
حــــرص میخـــــوری ...
با خــــودت زیـــــر لــب میگـــی :
"بـــه مـــن چـــه، کـــوه کــــه نکنـــده، سر کـــار بـــوده ...
حــــوصله نــــداره نــــداریم ... "
میــــشینی رو مبـــل ولــــی بــاز بلنـــد میشـــی و میــــری تـــو آشپزخــونه...
لیـــوان آب پرتقال رو پــــر میکنــــی و میــــزاری رو میـــز ...
بـا خودتــ میگــی: "مـــی زارم رو میز!!! خــــودِ خستش تنهــــایی بــخوره"
دوتـــا دست رو دور کمــــرت حــــس میــــکنی ....
سرتــــــو برمیـــگردونـــــی...
هنــــوز اخـــــم تــــو صورتته ....
داره میخنـــــده و میگه:
کِــــی دیـــدی مــــن بـــدون تــــو لیــــوان آب پرتقالمو ســـر بکشم؟...
جــــواب نمیــــدی و هنــــوز اخمــــالویی ...
بـــــزنه زیـــر خنـــــده و بگــــه:
آخـــــه قهــــرم بلد نیستـــــی،مـــــن کـــــه میــــدونم دلــت بـــرام تنــــگ شده...
بغــــلت کنــــه و بلنـــد داد بزنـــــه:
دیـــــــــوونــــــــــه تـــــو واسه مـــــن همه دنیاییــــــــــــــ!!!
بخنـــــدی بلنــــد بخنــــدی ...
بخــــنده بلنــــد بخنــــده ...
سر مزارش ک میـــــــــــــــــــــای رخت اعــــــــــــــــزا نکن تنت
گریه نکن فایــــــــــــــــــــــده نداره دیگه گریه کردنت بگو گناه
اون چی بود بجز یه عشـــــــــــق پاک دیگه صداش نزن بزار بخوابه زیر خاک......
همیشــــه تــــو دلــــت گفتــــی :
این مگه با چند نفر دوسته که همیشه آنلاینه ؟
یک جمله همیشه یادت باشه:
آنــلـایــن تـــریـــن هــــا تنهـــاتــریـنـ نـد...!
ﻫﺮﮐـــﯽ ﺍﺩﺩﺕ ﮐـــﺮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﯿﺴــﺖ ﺩﻭﺱ ﭘﺴـــﺮ ﯾﺎ "ﺩﻭﺱ ﺩﺧﺘـــــــﺮﺕ" ﺑﺸـــﻪ ﮐﻪ !!!
ﻫﺮ ﮐﯽ ﻫﻢ ﺍﮐﺴﭙﺖ ﮐﺮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺎﻫﺎﺕ "ﭼﺖ" ﮐﻨﻪ!!!
ﻫﺮﮐـــﯽ ﺍﻡ ﻻﯾـــﮏ ﺯﺩ ﺑﺮﺍﺕ ﻣﻌﻨﯿﺶ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴـــﺖ "ﻋﺎﺷﻘﺘـــﻪ"
ﻫﺮ ﮐﯽ ﻫﻢ ﺟﻮﺍﺑﺘـــﻮ ﺩﺍﺩ ﻗﺼﺪﺵ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴـــﺖ ﮐﻪ ﺑﻬــﺖ "ﺁﻣــﺎﺭ ﺑـــﺪﻩ"
ﮐﻨﺘﺮﻝ ﮐــــــــــــــﻦ ﺧﻮﺩﺗــــــــﻮ !!!
تو این زمونه هر كس مخاطب "خـــــــــــــاص" خودشو داره!
پس آروم بــــــــاش ، " هُـل وَرِت " نـــــــداره !!
حواسمان باشد... داریم به سمتی می رویم که: بی حیایی (مد)! بی آبرویی(کلاس)! دود (تفریح)! رابطه با نامحرم(روشنفکری)! گرگ بودن (رمز موفقیت)! بی فرهنگی(فرهنگ)! وپشت به ارزشها و اعتقادات نشانه رشد و نبوغ است!!!
باکی نیست
که تاوان اغوشت جهنم است!!
من اولین داوطلب جهنم هستم...
توی حموم....... گریه زیر دوش........
یه دنیا درد.......... یه عالم بغض........
یک دنیا تحمل....... خیلی صبره لبریز شده.........
یک تیغ.......... .یک دست بی گناه.............
يه اتاقی باشه گرمه گرم..
روشنه روشن..
تو باشی منم باشم..
کف اتاق سنگ باشه سنگ سفيد..
تو منو بغلم کنی که نترسم..
که سردم نشه..
که نلرزم..
اينجوری که تو تکيه دادی به ديوار..
پاهاتم دراز کردی..
منم اومدم نشستم جلوت و بهت تکيه دادم..
با پاهات محکم منو گرفتی ..
دو تا دستتم دورم حلقه کردی..
بهت می گم چشماتو می بندی؟
ميگی اره بعد چشماتو می بندی ...
بهت می گم برام قصه می گی ؟ تو گوشم؟
می گی اره بعد شروع می کنی اروم اروم تو گوشم قصه گفتن..
يه عالمه قصه طولانی و بلند که هيچ وقت تموم نمی شن..
می دونی؟ می خوام رگ بزنم..
رگ خودمو..مچ دست چپمو..
يه حرکت سريع.. يه ضربه عميق..بلدی که؟
ولی تو که نمی دونی می خوام رگمو بزنم ..
تو چشماتو بستی ..
نميدونی من تيغ رو از جيبم در ميارم..
نمی بينی که سريع می برم..
نمی بينی خون فواره می زنه..رو سنگای سفيد..
نمی بينی که دستم می سوزه و لبم رو گاز می گيرم که نگم اااخ که چشماتو باز نکنی و منو نبينی..
تو داری قصه می گی..
من شلوارک پامه..
دستمو می ذارم رو زانوم..
خون مياد از دستم ميريزه رو زانوم و از زانوم ميريزه رو سنگا..
قشنگه مسير حرکتش..
حيف که چشمات بسته است و نمی تونی ببينی..
تو بغلم کردی..می بينی که سرد شدم..
محکم تر بغلم ميکنی که گرم بشم..
می بينی نا منظم نفس می کشم..
تو دلت ميگی آخی دوباره نفسش گرفت.
می بينی هر چی محکم تر بغلم می کنی سرد تر ميشم..
می بينی ديگه نفس نمی کشم..
چشماتو باز ميکنی می بينی من مردم..
می دونی ؟ من می ترسيدم خودمو بکشم از سرد شدن ..از تنهايی مردن.. از خون ديدن..
وقتی بغلم کردی ديگه نترسيدم..
مردن خوب بود ارومه اروم...
گريه نکن ديگه..
من که ديگه نيستم چشماتو بوس کنم بگم خوشگل شدياااا بعدش تو همون جوری وسط گريه هات بخندی..
گريه نکن ديگه خب؟ دلم می شکنه.. دل روح نازکه.. نشکونش خب؟؟
نبود در تار و پودش دیدی گفت عاشقه عاشق
@@@@@@@ نبودش @@@@@@@@@
امشب همه جا حرف از آسمون و مهتابه ، تموم خونه دیدار این خونه
فقط خوابه ، تو که رفتی هوای خونه تب داره ، داره از درو دیوارش غم
عشق تو می باره ، دارم می میرم از بس غصه خوردم، بیا بر گرد تا ازعشقت
نمردم، همون که فکر نمی کردی نمونده پیشت، دیدی رفت ودل ما رو سوزوندش
حیات خونه دل می گه درخت ها همه خاموشن، به جای کفتر و گنجشک کلاغای
سیاه پوشن ، چراغ خونه خوابیده توی دنیای خاموشی ، دیگه ساعت رو
طاقچه شده کارش فراموشی ، شده کارش فراموشی ، دیگه بارون نمی
باره اگر چه ابر سیاه ، تو که نیستی توی این خونه ، دیگه آشفته
بازاریست ، تموم گل ها خشکیدن مثل خار بیابون ها ، دیگه از
رنگ و رو رفته ، کوچه و خیابون ها ،،، من گفتم و یارم گفت
گفتیم و سفر کردیم،از دشت شقایق ها،با عشق گذرکردیم
گفتم اگه من مردم ، چقدر به من وفاداری، عشقو
به فراموشی ،چند روزه تو می سپاری
گفتم که تو می دونی،سرخاک
تو می میرم ، ولی
تا لحظه مردن
نمی گیرم
دل از
تو
گریـــه کــن بشیــــــن عکــس عشقـــتو ببیــــــــن
ولی جـــــــــای گله نیــــــست
عاشقـــــــــی یعنی همیـــــــن
حــــــق داری بهونـــه از هر چیـــزی بگیـــــــــری
ولــــی حــــق نـــداری بــــری...
بعضی ها را هرچقدر هـم که بــــخواهی،
“تــــــــــــــــــمام” نـــــــــــــــــــــمی شوند … !
هــــــــــمش به آغــــــــــوششان بــــــــــدهکار میمانی !
حضورشان”گــــــــــــــــرم” است ؛ سکوتشان خالی مــــــــــیکند دل ِآدم را …
آرامش ِ صـــــــــــــــــــــدایشان را کــــــــــــــــــــم می آوری !
هر دم هر لحظه “کـــــــــــــــــم” مـــــــی آوریشان …
و اینجا مــــــــــــــــــــن کــــــــــــــم دارمــــــــــت …
هـر چقـدر بیشتــر میخـواهمـت . . .
دورتــر میشــوی . . .
. . . بـــرگــرد . . .
قـول میدهم دیگـر دوستـت نداشتـه باشـم !!
بـه ساعـت مـن
تــــو . . .
تمـام قـرارها را نیامـده ای !
کـدام نصف النهـار را از قلـم انداختـه ام . . .
قـرار روزهای بی قراریـم !
کجـای آسمـان ببینمـت ؟
مـن از جست و جـوی زمیـن خستــه ام . . .
بچه ای نزد شیوانا رفت (در تاریخ مشرق زمین شیوانا کشاورزی بود که او را استاد عشق و معرفت ودانایی می دانستند)
و گفت : " مادرم قصد دارد برای راضی ساختن خدای معبد و به خاطر محبتی که به کاهن معبد دارد، خواهر کوچکم را قربانی کند.
لطفا خواهر بی گناهم را نجات دهید ."شیوانا سراسیمه به سراغ زن رفت و با حیرت دید که زن دست و پای دخترخردسالش را بسته
و در مقابل در معبد قصد دارد با چاقو سر دختر را ببرد. جمعیت زیادی زن بخت برگشته را دوره کرده بودندو کاهن معبد نیز با غرور
وخونسردی روی سنگ بزرگی کنار در معبد نشسته و شاهد ماجرا بود.شیوانا به سراغ زن رفت و دید که زن به شدت دخترش را
دوست دارد و چندین بار او را درآغوش می گیرد و می بوسد. اما در عین حال می خواهد کودکش را بکشد. تا بت اعظم معبد او را
ببخشد و برکت و فراوانی را به زندگی او ارزانی دارد.شیوانا از زن پرسید که چرا دخترش را قربانی می کند. زن پاسخ داد که کاهن
معبد گفته است که باید عزیزترین پاره وجود خود را قربانی کند، تا بت اعظم او را ببخشد و به زندگی اش برکت جاودانه ارزانی
دارد.شیوانا تبسمی کرد و گفت : " اما این دختر که عزیزترین بخش وجود تو نیست. چون تصمیم به هلا کش گرفته ای. عزیزترین
بخش زندگی تو همین کاهن معبد است که به خاطر حرف او تصمیم گرفته ای دختر نازنین ات را بکشی. بت اعظم که احمق نیست.
او به تو گفته است که باید عزیزترین بخش زندگی ات را از بین ببری و اگر تو اشتباهی به جای کاهن دخترت را قربانی کنی . هیچ
اتفاقی نمی افتد و شاید به خاطرسرپیچی از دستور بت اعظم بلا و بدبختی هم گریبانت را بگیرد ! "زن لختی مکث کرد. دست و پای
دخترک را باز کرد. او را در آغوش گرفت و آنگاه درحالی که چاقو را محکم در دست گرفته بود، به سمت پله سنگی معبد دوید.اماهیچ
اثری از کاهن معبد نبود! می گویند از آن روز به بعد دیگر کسی کاهن معبد را در آن اطراف ندید!!جمله روز : هیچ چیز ویرانگرتر از این
نیست كه متوجه شویم كسی كه به آن اعتماد داشته ایم عمری فریبمان داده است...
برای خودت دعا کن :
کــه آرام باشی وقتی طوفان می آید تو همچنان آرام باشی
تا طوفان از آرامــش تــو آرام بگیرد
تــا صــبور باشی آنقدر صــبور تا بالاخره ابرهای سیاه آسمان
کنار بروند وخـورشیـد دوباره بتابد
تــا خـورشیـد رابـهتر بشناسی بتوانی هم صحبتش باشی
و صبح ها برایش نــان تــازه بگــیری
سر سفره خورشـید بنشینی و چای آسمـانـی بنوشـی...
تــا همه ی شب هایت مــاه داشته باشد چون در تاریکی
محض راه رفتن خیـلی خطرناک است
مــاه چراغ کوچکی است که روشـن شـده تا جلـوی پایت را ببینی...
تــا همیشه جلوی پایت را ببینی آخر راهی که باید بروی
خیلی طولانی است خــیلی چاله چوله
دارد دام های زیادی در آن پهن شده است و باریکه های خطرناکی داردــ...
تــا پاهایت خسته نشوند وبتوانی راه بیایی چون هــر جای راه بایستی